درس خارج اصول تحلیل تاریخ اجتهاد شیعه
جلسه بیست و سوم:
بررسی تاریخ اجتهاد شیعه نشاندهنده یک سیر تکاملی بسیار ظریف و هوشمندانه است. واژه «اجتهاد» که امروزه نماد قدرت علمی فقه امامیه شناخته میشود، در قرون اولیه به دلیل مرزبندیهای اعتقادی با سایر مکاتب، جایگاهی در ادبیات فقهای شیعه نداشت. در این مقاله، چگونگی دگرگونی این اصطلاح را از عصر حضور تا دوران تثبیت بررسی میکنیم.
تقابل نخستین در تاریخ اجتهاد شیعه
در سدههای نخستین، استعمال واژه اجتهاد از سوی اهل سنت در معنای «اجتهاد به رأی» و «قیاس»، مانعی بزرگ برای ورود این کلمه به متون شیعی بود. در این دوره از تاریخ اجتهاد شیعه، فقیهان برای دوری از اتهام عمل به ظن، از واژگان جایگزینی همچون «تفقه»، «فتوا»، «استنباط» و «علم به احکام» استفاده میکردند. در واقع، جوهره اجتهاد (به معنای استخراج حکم از منابع) وجود داشت، اما نام آن به دلیل حساسیتهای کلامی تغییر یافته بود.
پیشگامان تفکر استدلالی: ابن عقیل و ابن جنید
نام دو فقیه بزرگ، ابن عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی، در صدر صفحات تاریخ اجتهاد شیعه میدرخشد. این دو که به «قدیمین» معروفاند، اولین کسانی بودند که تفکر اجتهادی را به معنای استناد به قواعد اصولی و عمومات قرآن در فقه شیعه به کار بستند.
-
ابن عقیل عمانی: با نگارش کتاب «المتمسک بحبل آل الرسول»، فقه استدلالی را پایهگذاری کرد.
-
ابن جنید اسکافی: روشهای عقلی او چنان با شیوههای مرسوم آن زمان متفاوت بود که حتی بزرگانی چون شیخ مفید او را به عمل به قیاس متهم کردند و کتابهایی در نقد روش او نگاشتند.
دیدگاه سختگیرانه قدما نسبت به واژه اجتهاد
یکی از بخشهای مهم در تاریخ اجتهاد شیعه، دوران سید مرتضی و شیخ طوسی است. در این عصر، همچنان نگاه منفی به واژه اجتهاد غالب بود:
-
سید مرتضی (علم الهدی): وی در کتاب الذریعه معتقد بود که اجتهاد لغتاً به معنای تلاش سخت است، اما در شرع به معنای تکیه بر «ظنون و امارات» به کار رفته و چون شرع از عمل به ظن نهی کرده، اجتهاد را جایز نمیدانست.
-
شیخ طوسی: شیخ الطائفه در کتاب العده، اجتهاد را در کنار قیاس قرار داده و هر دو را «محظور» (ممنوع) شمرد. او تصریح میکرد که در مکتب امامیه، این دو روش دلیلی برای اثبات حکم شرعی محسوب نمیشوند.
این مواضع نشان میدهد که در آن مقطع از تاریخ اجتهاد شیعه، واژه اجتهاد هنوز از بار معنایی «قیاس» پاکسازی نشده بود.
محقق حلی؛ نقطه عطف و انقلاب در اصطلاح
تحول بنیادین در تاریخ اجتهاد شیعه در قرن هفتم هجری و به دست محقق حلی رقم خورد. او با شجاعت علمی، تعریف جدیدی از اجتهاد ارائه داد که با مبانی تشیع سازگار بود. محقق حلی اعلام کرد که اگر «قیاس» را از مفهوم اجتهاد جدا کنیم، امامیه نه تنها منکر اجتهاد نیست، بلکه خود «اهل اجتهاد» است. تعریف او چنین بود: «به کار گرفتن تمام توان علمی برای دستیابی به حکم شرعی از طریق ادله معتبر». این تعریف، اجتهاد را از یک روشِ مبتنی بر گمان، به یک فرآیند علمی و ضابطهمند تبدیل کرد.
دستهبندی دورههای تحول در تاریخ اجتهاد شیعه
برای درک بهتر مطالب، میتوان این سیر را در چهار مرحله خلاصه کرد:
-
مرحله اول (عصر حضور و غیبت صغری): پرهیز مطلق از واژه اجتهاد و تمرکز بر «تفقه» و «روایت».
-
مرحله دوم (عصر قدیمین): ظهور نخستین جوانههای استدلال اصولی و استفاده از عمومات قرآنی.
-
مرحله سوم (عصر شیخ مفید تا شیخ طوسی): نفی رسمی واژه اجتهاد به دلیل تلازم آن با قیاس و ظنون شخصی.
-
مرحله چهارم (عصر محقق حلی به بعد): پذیرش رسمی اجتهاد به عنوان «استنباط احکام از ادله شرعی» و جدایی کامل آن از مفهوم قیاس.
نکات کلیدی در تطور فقه استدلالی
-
اصالت مکان و زمان: تغییر معنای اجتهاد نشاندهنده پویایی فقه شیعه در مواجهه با مفاهیم جدید است.
-
مرز میان علم و ظن: در تاریخ اجتهاد شیعه، همواره تلاش شده تا استنباط بر پایه ادله قطعی باشد، نه ترجیحات شخصی.
-
تأثیر متقابل اصول و فقه: تکامل علم اصول فقه، بیشترین نقش را در تغییر جایگاه اجتهاد ایفا کرد.
نتیجهگیری
مطالعه تاریخ اجتهاد شیعه به ما میآموزد که مفاهیم فقهی در بستر زمان رشد کرده و صیقل خوردهاند. واژه اجتهاد که روزگاری به دلیل شباهت به قیاس، توسط بزرگانی چون سید مرتضی و شیخ طوسی طرد میشد، با تبیین دقیق محقق حلی به هویت اصلی فقه شیعه تبدیل گردید. امروزه اجتهاد نه به معنای نظر شخصی، بلکه به معنای تلاش بی وقفه برای کشف مراد الهی از بطن ادله شرعی است.